بازاریابی محتوا و ارتباط آن با تفکر واگرا و تفکر غیر خطی
در این مطلب میخواهم در مورد اهمیت تفکر واگرا و تفکر غیر خطی در تخصصهای بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا حرف بزنم. هردوی اینها را میتوان زیر مجموعهای از دیجیتال مارکتینگ در نظر گرفت.
پس این مطلب در ستایش تفکر غیر خطی و تفکر واگرا نوشته شده است؛ اما به هیچ وجه اهمیت تفکر خطی و تفکر همگرا را زیر سوال نمیبرد. زیرا طبیعت تخصصها و مشاغل مختلف، تنوع شیوههای تفکر را میطلبد.
بریم و مطلب این هفته را مطالعه کنیم.
تفکر همگرا و تفکر واگرا
ما در تفکر همگرا بر روی یک ایده یا نظر یا راه حل قفل میشویم. یعنی نمیتوانیم یا نمیخواهیم به راه حلهای دیگر حتی فکر کنیم. این موضوع شاید برای سنجش شاخصهای کلیدی عملکرد یک متخصص محتوا، در مبنا قرار دادن رتبه الکسا نمود پیدا کند. مدیر شما از جایی شنیده است که رتبه الکسا هرچه کمتر باشد بهتر است و اینکه شنیده است یکی از شاخصهای ابتدایی برای پیشرفت وبسایت، رتبه الکسا است.
او بر روی شاخص رتبه اکسا گیر کرده و نمیتواند شاخصهای بهتری مانند رتبه مطالب وبسایت در کلمات کلیدی مختلف و نرخ تبدیل وبسایت را بسنجد. پس به زبان ساده او به دام تفکر همگرا افتاده است. اما تفکر واگرا چیست؟
تفکر واگرا در نقطه مقابل تفکر همگرا قرار دارد. بسیاری از محققان مانند ورنر راینارتز، تفکر واگرا را موازی با خلاقیت میدانند. اینکه برای انجام کاری یا حل مشکلی، چندین راه پیشنهاد دهیم. اینکه برای رفتن به پیک نیک فقط یک یا دو انتخاب در ذهن ما جرقه نزند. بلکه چندین و چند مکان و فعالیت را برای گذراندن تعطیلات خود مدنظر داشته باشیم.
همه ما به طور پیش فرض (تنظیمات کارخانه) تفکر همگرا را در وجود خود داریم. این تفکر واگرا است که برای شکوفایی نیاز به تمرین و مراقبت دارد.
مطابق انتظار، تفکر واگرا برای مشاغلی مانند نویسندگی، کارشناس محتوا، استراتژیست محتوا و کپی رایترها الزامی است. آنها باید هر لحظه راهها و کَلَکهای مختلفی برای موفقیت سازمان محتوایی تحت نظر خود در چنته داشته باشند تا تمایز ایجاد کرده و در این اقیانوس پرخون و پر از رقابت، ارزش آفرینی کنند و جایی برای خود دست و پا کنند.
تفکر خطی و منطقی بودن
بسیاری از ما، صفت “منطقی بودن” را صفت مثبتی تلقی میکنیم. به این دلیل که فکر میکنیم انسانی با تفکر منطقی، هیچ وقت کاری برخلاف انتظار و بدون در نظر گرفتن جوانب مختلف آن، به انجام نمیرساند. اما ویژگی مهم این نوع تفکر، قابل پیش بینی بودن رفتارهاست. به طوری که شاید این افراد اولین افرادی باشند که ذهن آنها به راحتی برای شبیه سازی ربات و یادگیری ماشین، قابل کد نویسی باشد!
زیرا آنها در مقابل محرکهای مشخص، رفتارهای مشخصی بروز میدهند. خبر بد اینکه اغلب سیستمهای آموزش و پرورش در جهان، تفکر همگرا و در کنار آن تفکر کاملا منطقی را رواج و آموزش میدهند. در این سیستمهای تعلیم و تربیت، هرکس تفکر منطقی و آموزههای آن را دقیقتر انجام دهد، به نمرات و مدارج بالاتری دست مییابد.
ما در حل مسئله با تفکر خطی (منطقی)، توالی فعالیتها را داریم. یعنی مسئله را میشکنیم و به جزءهای کوچکتر تقسیم میکنیم. در ادامه برای آن گامهای حل مسئله طراحی میکنیم. با حل کردن هر گام به گام بعدی وارد میشویم و در نهایت مسئله را حل میکنیم. در این روش گام کنونی را نمیتوانید سپری کنید مگر با حل کردن گام قبلی.
یعنی در این نوع تفکر اگر a=1 باشد و b هم برابر ۱ باشد؛ آنگاه a=b خواهد بود.
تفکر غیر خطی یا خلاق بودن
تفکر غیر خطی در مقابل تفکر خطی قرار میگیرد. یعنی حل مسئله بوسیله تفکر غیر خطی، یک نقطه شروع ندارد. بلکه چندین راه حل مطرح شده و بهترین راه حل انتخاب میگردد. سپس در ادامه مسیر نیز ممکن است کارها به شیوهای که راحتتر است و با شیوههای جدیدتر ادامه یابد. این یعنی یک راه راست و یک مسیر مشخص برای حل مسئله وجود ندارد.
پس فهمیدیم که فکر غیر خطی کاری با حل گام به گام ندارد. کسانی که از مهارت تفکر غیر خطی برخوردارند، در شرایط متفاوت راه حلهای متناسب با شرایط جدید ارائه میدهند. به همین دلیل افراد با تفکر غیر خطی، در مقابل مشکلات و سختیها یا شرایط عدم قطعیت، سریعتر سازگار میشوند.
آنها خیلی زود ابزارهای فکری و شناختی خود را با شرایط جدید کالیبره میکنند و خود را با وضعیت جدید هماهنگ میکنند. یعنی زودتر از بقیه با قوهای سیاه و کبود و تغییرات شدید در زمینههای مختلف سازگار میشوند. قابل انتظار است که هرکس زودتر و بهتر با شرایط جدید سازگار شود، هم از یک شکست بزرگ میرهد؛ هم اینکه نقطه شروع جدیدی برای موفقیت و شکوفایی بیشتر و پیشی گرفتن از رقبا پیدا میکند.
اما افراد با تفکر منطقی، در شرایط سخت خیلی زود به روغن سوزی میافتند و از رده خارج میشوند.
حال آیا میتوانید متخصص رشتهای را تصور کنید که تفکر منطقی و همگرا دارد در حالی که زمینه تخصصی او سالانه یا حتی هر ۶ ماه تغییر میکند؟؟
بازاریابی محتوا و بهینه سازی موتورهای جستجو (سئو)+ دیجیتال مارکتینگ دقیقا از همین حوزهها هستند.
بازاریابی محتوا ، تفکر غیر خطی و تفکر واگرا
بازاریابی محتوا و در حالت کلیتر دیجیتال مارکتینگ از آن دسته از تخصصهایی است که دائما در حال تغییر است. متخصصان این حوزهها باید به صورت همیشگی کتابها، مقالات و وبلاگهای این حوزه را دنبال کنند و دانش خود را به روز نگه دارند.
اما تفکر غیر خطی چه رابطهای با بازاریابی محتوا و سئو و به طور کلی با دیجیتال مارکتینگ دارد؟ میدانید چه عواملی بر روی موفقیت یا شکست یک وبسایت اثرگذار هستند؟ چه عواملی وجود دارند که یک وبسایت بعد از گذشت ۲ سال در برخی کلمات کلیدی به نتایج اول گوگل میرسد؛ اما یک وبسایت مشابه و با حوزه مشابه با قبلی هرچه زور میزند حتی به صفحه اول هم نمیرسد؟
جهان ما پر است از پدیدههایی که غیر خطی رفتار میکنند. یکی از اینها فرآیندهای موفقیت و شکست است. موفقیت یا شکست در درس و دانشگاه، در رقابتهای ورزشی، در یادگیری زبان خارجی، در ازدواج، در مدیریت یک وبسایت یا حتی در کل زندگی. همه اینها پدیدههایی پیچیده با رفتارهایی بسیار غیر خطی هستند.
عوامل زیادی بر روی رتبهبندی یک وبسایت در موتورهای جستجو موثر هستند. بعضی از این عوامل به خود ما بستگی دارند و برخی هم به رقیبان ما بستگی دارند. یعنی بعضی چیزها دست ما نیست. ما فقط میتوانیم هر روز نهایت سعی خود را بکنیم و منتظر اشتباه رقیب بمانیم. همین!
در این مسیر، تفکر غیر خطی و تفکر واگرا به ما کمک میکنند تا سختیهای مسیر را هموار کنیم و مشکلات آن را راحتتر بشناسیم و دقیقتر آنها را تحلیل کنیم. بدین ترتیب زودتر با شرایط سازگار شده و نتایج بهتری نسبت به تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا رقبا خواهیم گرفت.
رفتار غیرخطی موتورهای جستجو
مثال جالبی از غیر خطی بودن، رفتار وبسایت در هنگام رسیدن به رتبههای بالای موتورهای جستجو است. تصور کنید برای رسیدن به رتبه ۱۱ (نتیجه اول در صفحه دوم) در گوگل، به X واحد تلاش نیازمندید. شما از اینجا به بعد برای رسیدن به صفحه اول و باقی ماندن در آن به ۲X واحد تلاش نیاز دارید. غیر خطی بودن یعنی همین.
در سئو و بازاریابی محتوا هیچ دلیلی نیست که ۱+۱ برابر ۲ شود. برعکس دقیقا اینجا جایی است که با تلاش بیشتر و اتخاذ راههای مبتکرانه میتوانید کاری کنید که ۱+۱ برابر ۱۰ شود. یعنی وبسایت شما شکوفایی بزرگی را تجربه کند.
در غیر خطی بودن رفتار موتورهای جستجو همن بس که ۷۰% کاربران فقط روی سه نتیجه اول کلیک میکنند. بیش از ۹۰% کاربران نیز در صفحه اول موتور جستجو به دنبال راه حل مشکل یا سوال خود میگردند.
تقویت تفکر غیر خطی هم همانند تفکر واگرا، نیاز به تمرین و مراقبت دارد. زیرا مغز ما به سمت تفکر همگرا و تفکر خطی تمایل شدیدی دارد. ما همانند رباتها در داخل مدرسه برای داشتن تفکر همگرا و تفکر خطی، برنامه نویسی و تنظیم شدهایم. برهم زدن این تابو (تنظیمات کارخانه) درد دارد. اما پاداش آن شیرین خواهد بود.
پاداشی به بزرگی ارزش آفرینی و ایجاد تمایز و کسب یک مزیت رقابتی درخشان…
آیا هرآنچه را نتوانیم به عدد و رقم بیان کنیم، نمیتوانیم مدیریت کنیم؟
عبارت “اگر نتوانی چیزی را اندازه بگیری، نمیتوانی مدیریتش کنی!” خطرناک است چون مردم فکر میکنند عبارت درستی است. مهم بودن چیزی قطعا به قابل شمارش بودن آن ربطی ندارد. میگویند اینشتین گفته ” هرچیزی که قابل شمارش باشد، لزوما مهم نیست و هرچیزی هم که مهم باشد لزوما قابل شمارش نیست”.
بسیاری از ما در استراتژی بازاریابی محتوا برای وبسایت و پروژههای محتوایی خود آنقدر غرق سنجش شاخصهای کلیدی عملکرد و کشیدن نمودار پیشرفت و پسرفت برای آن میشویم که در ذهن ما جایی برای تفکر واگرا و خلاقیت و تفکر غیر خطی نمیماند.
پس به یاد داشته باشیم که:
- با دوبرابر کردن تلاش برای سئو وبسایت، لزوما رتبه وبسایت ما در گوگل دو برابر بهتر نمیشود.
- لزوما با دوبرابر کرده تعداد محتواهای وبسایت، رتبه و جایگاه ما دوبرابر بهتر نمیشود.
- با دوبرابر کردن دنبال کنندگان ما در شبکههای اجتماعی، موفقیت مالی و وضعیت بازاریابی محتوای وبسایت ما دوبرابر بهتر نمیشود.
رفتار وبسایت و موفقیت آن تابعی از چند صد عامل بوده و شاید بیش از ۳۰ درصد آن به رقیبان ما بستگی دارد.
مسیر دیجیتال مارکتینگ مسیری است که باید آهسته و پیوسته طی شود. باید آرام و با وقار و با صلابت جلو برویم و نیم نگاهی هم به قله داشته باشیم.
از این کتابها هم استفاده کردم
کتاب “بهترین قصه گو برنده است”-نوشته آنت سیمونز-ترجمه زهرا باختری-چاپ هشتم-نشر اطراف
کتاب “بازاریابی محتوا”-نوشته جو پولیتزی-ترجمه سجاد خزائی و مریم نجفی-انتشارات نسل روشن
تفکر واگرا چیست؟
احتمالا برای شما هم پیش آمده با مشکل خاصی مواجه شوید که راهحلهای موجود به کارتان نیاید و نیازمند روشهای جدید و خلاقانه باشید؛ اما با خود فکر کردهاید چطور میتوانید از زاویهای دیگر به مشکلات نگاه کرده و راهحلهای جدید پیدا کنید؟پاسخ شما یک کلمه است: تفکر واگرا.
شاید داشتن تفکر واگرا و نگرشی متفاوت کمی سخت به نظر برسد، اما در صورتی که بدانید منظور از تفکر واگرا دقیقا چیست و چگونه میتوانید این مهارت را در خود تقویت کنید، شما هم قادر خواهید بود برای حل مشکلاتی که سر راهتان قرار گرفته، از ایدههای نو و خلاقانه استفاده کنید.
چیزی که برای رسیدن به تفکر واگرا به آن نیاز دارید، تفکر درباره موضوعات مختلف و فراتر از هر چهارچوب و محدودیتی است که در ذهن دارید. این نگرش آزادانه به شما کمک میکند ایدههایی را کشف کنید که تمرکز بر محدودیتها مانع از خلق آنها میشود.
تفکر واگرا عبارتست از : بررسی راه حل های گوناگون که مستلزم دیدن تمامی راه حل های ممکن و یا ابداع راه حل های جدید است . زیرا در این روش افکار فرد در جهات متعدد و متنوع سیر می کند.
هیلگارد، یکی دیگر از محققان شناخته شده در این زمینه، معتقد است که در فرایند خلاقیت، فرد در مواجهه با مسئله تمامی راه حل های ممکن را بررسی می کند و سپس بهترین راه حل را انتخاب می نماید.
به عبارت دیگر، او هم از تفکر واگرا و هم از تفکر هم گرا استفاده می کند. در نتیجه می توان گفت که خلاقیت شامل هر دو نوع تفکر می شود. با این همه خلاقیت با تفکر واگرا هم بستگی بیشتری دارد.
تفکر واگرا
یکی از ابزار مهم برای رشد خلاقیت داشتن تفکر واگرا است. گلیفورد معتقد است که شیوه های تفکر واگرا و تفکر هم گرا زمینه خلاقیت و سنجش توانایی های آفریننده هستند.
در ساخت ذهنی، هم تفکر واگرا و هم تفکر هم گرا نقش اساسی دارند اما تفاوت آنها در اینست که در تفکر هم گرا نتیجه تفکر از پیش معلوم است یعنی در این نوع تفکر همیشه فقط یک جواب (درست یا غلط) وجود دارد. درصورتی که در تفکر واگرا یک جواب قطعی وجود ندارد بلکه تعداد زیادی جواب وجود دارد که، از نظر منطقی ، ممکن است هریک از آنها به گونه ای درست باشد.
منظور از تفکر واگرا در خلاقیت چیست؟
یکی از عواملی که باعث تمایز و تفاوت انسانها از هم شده و باعث میشود بعضی افراد به عنوان فردی خلاق بشناسید، داشتن تفکر واگرا است. اما منظور از تفکر واگرا یا Divergent thinking چیست؟
اواسط قرن بیستم، روانشناسی به نام جیپیگیلفورد تفکر جدیدی با نام تفکر واگرا معرفی کرد. این تفکر از عناصر اصلی و مهم در ارتقاء و توسعه خلاقیت به حساب میآید. او در تعریف خود از تفکر واگرا میگوید:
«تفکر واگرا به فرآیند فکری گفته میشود که در آن افراد از زوایایی متفاوت و غالبا خارج از چهارچوبهای عادی و سنتی به مسائل نگاه کرده و راهحلها و ایدههای جدیدی پیدا میکنند.»
به طور کلی در این نوع نگرش باید دنبال پیدا کردن همه پاسخهای ممکن بدون توجه به کارآمد بودن یا نبودن آنها باشید. به این ترتیب، در این نوع نگرش تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا شما فارغ از آن که بعضی ایدهها ممکن است در ظاهر عجیب و غیرعملی به نظر برسند، صرفا دنبال خلق هرچه بیشتر ایدههای خلاقانه هستید.
هدف از این سبک تفکر، در نظر گرفتن ایدههای مختلف درباره یک موضوع خاص و در مدت کوتاه است.
اما تفکر واگرا گاهی اوقات باعث افزایش ریسک موفقیت کارها نیز میشود. به همین دلیل، در مقابل تفکر واگرا نوع دیگری از نگرش به نام تفکر همگرا وجود دارد. در تفکر همگرا، افراد بر اساس عقل و منطق تصمیم گرفته و به همین دلیل خطر اشتباه را کاهش میدهند.
نمونه بارز تفکر همگرا زمانی است که در امتحانات چند گزینهای شما تنها مجاز به انتخاب یک گزینه هستید. هرچند ممکن است معتقد باشید چند گزینه درست وجود دارد، اما باید فقط جوابی را که از سایرین درستتر است، انتخاب کنید.
بنابراین اگرچه این دو فرایند تفکر، تفاوت زیادی باهم دارند، اما تفاوتهای موجود به معنای خوب یا بد بودن یکی از آنها نیست؛ بلکه این دو نگرش مکمل هم است و تفکر واگرا برای رسیدن به بهترین راهحل، متکی به تفکر همگراست.
به همین دلیل، زمانی که با استفاده از تفکر واگرا به انبوهی از ایدههای نو میرسید، لازم است با تفکر همگرا به بررسی ایدهها بپردازید و بهترین آنها را انتخاب کنید. همچنین اگر با استفاده از تفکر واگرا، ایده جدیدی پیدا میکنید، بیشک تفکر همگرا میتواند برای اثبات کارایی آن دلایل قانعکنندهای پیدا کند.
تقویت تفکر واگرا
برای دستیابی به این تفکر لازم است ویژگیهای شخصیتی زیر را داشته یا آنها را در خود تقویت کنید:
ریسکپذیری
از جسارت و تفکر فراتر از مرزها نترسید. بیشک پذیرش ایدههای جدید و متفاوت نیاز به روحیه ریسک پذیری دارد.
اصالت
شما برای دستیابی به ایدههای جدید، باید ظرفیت کشف ایدههایی را داشته باشید که دیگران قبلا به آن فکر نکردهاند و اصیل و ناب محسوب میشوند.
برای داشتن تفکر واگرا باید با قوه تخیل خود به تجسم ایدههایی بپردازید که وجود خارجی ندارند.
انعطافپذیری
برای رسیدن به خلاقیت و پذیرش ترکیب ایدههای غیرمنتظره درباره یک موضوع خاص، ذهنی باز داشته باشید.
پیچیدگی
برای رسیدن به تفکر واگرا باید با یک تفکر پیچیده، ایدههای خلاقانه و چندوجهی خلق کنید.
کنجکاوی
برای توجیهپذیری ایدههای جدید باید به دانش اشتیاق داشته و با پرسیدن سوالات گوناگون ذهنتان را برای خلق ایدههایی خلاقانه ورزیده کنید.
چرا مهارت تفکر واگرا اهمیت دارد؟
لازمه پیشرفت در دنیای امروز، به کارگیری خلاقیت در همه جوانب زندگی است؛ اما نباید فراموش کنیم اولین گام برای تقویت خلاقیت و داشتن ایدههای خلاقانه، توانایی نگرش متمایز یا همان تفکر واگراست.
این تفکر به شما کمک میکند نسبت به موضوعاتی که در محیط اطرافتان در حال رخ دادن هستند، دید جدیدی پیدا کنید و از این طریق بتوانید در حل مسائل پیشرو به طرز موثرتر و خلاقتری عمل کنید.
در طول تاریخ هم انسانها با همین نگرش خاص توانستهاند برای حل مسائل مختلف راهحلهای جدید پیدا کنند، اختراعات متنوع داشته باشند و حتی قانونهای جدید به تصویب برسانند.
یکی دیگر از مزایای تفکر واگرا این است که اگر در سِمت رهبری قرار دارید، با استفاده از این تفکر قادر هستید بیشتر از افراد دیگر، در شرایط پیش آمده و سایر موضوعات تاثیرگذار روند کاری خود انعطافپذیر باشید.
علاوهبراین، اگر قصد دارید به کارآفرینی موفق تبدیل شوید؛ این نوع تفکر را نیاز احتیاج دارید. امروزه کارآفرینان بزرگی مثل ایلان ماسک به دلیل خلاقیتهای بیحدومرزش میشناسند. این فرد با تفکر واگرا همیشه فراتر از چارچوبهای زمان خود فکر میکند.
تفکر واگرا میتواند در تبدیل شما به یک مذاکرهکننده موفق هم تاثیرگذار باشد. با تفکر واگرا میتوانید مسائل را از ابعاد مختلف بررسی کرده و راهحلهای بیشتری که به نفع هر دو طرف درگیر معامله است، پیدا کنید. به این ترتیب قادر خواهید بود مذاکره را به شکل موثرتری پیش برده و در آن موفقتر عمل کنید.
البته این نکته را هم در نظر داشته باشید که رسیدن به تفکر واگرا همیشه کار آسانی نیست. مجموعهای از عوامل عاطفی و ساختاری وجود دارند که مانع تفکر واگرا میشوند. شما باید با غلبه بر این موانع، قوه تخیل خود را تقویت کرده و بتوانید با نگرشی متفاوت به موضوعات توجه کنید.
مهمترین موانع تفکر واگرا عبارت هستند از:
در تفکر واگرا شما نمیتوانید مدت زیادی روی یک ایده تمرکز کنید، بلکه باید در مدتی کوتاه، مجموعهای از ایدهها و راهحلها را پیدا کنید، چراکه با طولانی شدن زمان تمرکز روی ایدهها، شما درگیر تفکر منطقی شده و نمیتوانید خارج از چهارچوبها و به شکل کاملا آزاد و خلاقانه به موضوعات فکر کنید.
ساختار
یکی از مهمترین ویژگیهای تفکر واگرا نداشتن چهارچوب و ساختار مشخص است، چراکه تمرکز بر ساختار از شکلگیری ایدههای متعدد و جدید جلوگیری می کند.
شایعترین مانع در تفکر واگرا ترس از مورد قضاوت قرار تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا گرفتن است. خیلی از افراد به دلیل ترس از اینکه توسط جامعه مورد تمسخر یا قضاوت قرار بگیرند، هیچوقت سراغ تفکر واگرا نمیروند.
باید به خاطر داشته باشید افرادی که توانستهاند بر این ترس غلبه کنند، بعضی اوقات موفق به ارائه راهحلها و ایدههایی شدهاند که زندگی میلیونها انسان را به گونهای مثبت تحتتاثیر قرار داده است.
درس پنجم: تفکر همگرا و تفکر واگرا
بحثِ تفکر واگرا در برابر تفکر همگرا قرار دارد، این دوقطبیِ همگرا و واگرا به یکی از پایههای اصلی در آموزش مهارت ایده پردازی برای حل مسئله تبدیل شده است. همچنین تحقیقات متعددی از این فرضیه پشتیبانی میکنند که تفکر واگرا میتواند با خلاقیت در ارتباط باشد.اگر چه برخی چنان اغراق آمیز برخورد میکنند که گویی تفکر واگرا دقیقاً معادلِ مفهوم خلاقیتاست؛ اگر چه چنین نیست.
برای آشنایی با تفکر واگرا بهتر است ابتدا مثالی از حالت متضاد آن یعنی همگرایی در تفکر را مرور کنیم.
به این گفتگو توجه کنید:
-طلاب کارآمد نیستند چه کار باید کرد؟
-باید اجتهادی درس بخوانند
-ما به نیروی اجرایی که بتوانند وارد میدان اقدامات عملیاتی شود چاره چیست؟
-با درس خواندن اجتهادی می توان برای این کار آماده شد
-الان بیش از ۶۰۰ مجتهد فقه و اصول در حوزه داریم اما مشکلات حوزه و جامعه حل نشده است.
-اتفاقا نیاز اصلی جامعه را همین مجتهدین برطرف می کنند
-اگر کسی نخواهد در فقه و اصول مجتهد شود تکلیف چیست؟
-به نظرم کسی که نخواهد اجتهادی درس بخواهد باید از حوزه برود
مثال بالا اگر چه با کمی اغراق همراه است، اما احتمالاً در ذهن همهی ما خاطرات مشابهی را زنده میکند.
بسیاری از ما زمانی که در مواجهه با یک مساله یا چالش، راه حلی به ذهن مان می رسد، فقط روی آن راه حل تکیه می کنیم. به این معنا که دیگر نمی توانیم به راه حل های دیگر فکر کنیم. راه حل نخست ممکن است معمولی یا عالی، ضعیف یا قوی، ناقص یا کامل یاشد. اما مهم این است که نخستین راه حل به هر حال، راه را برای فکر کردن به پاسخ های دیگر می بندد.
ویژگی تفکر همگرا، قفل شدن روی یک ایدهی مشخص یا ایدههای مشابه آن است. افرادی که به شیوهی همگرا فکر میکنند، اگر یک پاسخ به ذهنشان برسد، دیگر به سادگی نمیتوانند به پاسخ دیگری فکر کنند. اگر هم چنین کنند، پاسخهای دیگر ماهیت متفاوتی نخواهند داشت؛ بلکه کمابیش تغییریافتهی همان ایدهی اصلی خواهند بود.
افرادی که به شیوهی همگرا فکر میکنند، حتی اگر در لحظهی نخست چند ایدهی متفاوت به ذهنشان برسد، به سرعت آنها را به نفع یکدیگر حذف میکنند و فهرست آنها هر لحظه، کوچک و کوچکتر میشود.
نگاهی دقیقتر به تفکر همگرا و تفکر واگرا
در تفکر همگرا ما یک پاسخ مشخص را جستجو میکنیم و معمولاً پس از رسیدن به نخستین پاسخ، ذهنمان برای جستجوی پاسخهای دیگر متوقف میشود .اگر هم احساس کنیم که مسئله با نخستین پاسخ به سادگی حل نمیشود، سعی میکنیم تغییرات جزیی در پاسخ اولیهی خود ایجاد کنیم.
تمرین تفکر واگرا
برخی از ابتدایی ترین تمرینهای تشویق و توسعه تفکر واگرا را احتمالاً دیده یا شنیدهاید. یکی از قدیمی ترین تمرین های تفکر واگرا این است که یک وسیله معمولی مثل چنگال یا قاشق را به شما نشان می دهند و از شما می پرسند با آن چه کارهایی می شود انجام داد؟ سی یا چهل مورد اول سریع به ذهن شما می رسد، امام به تدریج بازی سخت تر می شود و کاربردهای تازه به سادگی به ذهنتان نمی رسد.
شکلهای دیگری از تمرینهای تفکر واگرا هم وجود دارد.
به این مثال توجه کنید:
از شما پرسیده میشود که:
فرض کنید الان چشمتان را باز کردهاید و در یکی از خیابانهای یکی از شهرهای ایران هستید. به چه شیوههایی میتوانید بفهمید که در کدام شهر هستید؟
طبیعی است که احتمالاً ده یا پانزده روش اول راحت به ذهن شما میرسد:
پرسیدن از یک رهگذر
روشن کردن تلویزیون و دیدن برنامههای محلی
چک کردن گوگل مپ روی موبایل
دیدن پلاک عمدهای که در شهر وجود دارد
اما به تدریج بازی سختتر میشود و اتفاقاً تمرین تفکر واگرا از همینجا شروع میشود.
چون برای بسیاری از ما، وقتی که میدانیم میشود نام شهر را از رهگذری پرسید، خیلی سخت – و حتی شاید احمقانه – است که به راهکار دیگری فکر کنیم. ما فقط زمانی حاضریم به سراغ راهکار دیگری برویم که رهگذری در دسترس نباشد و تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا یا آن رهگذر پاسخ درستی به ما ندهد.
حرف اصلی در بحث تفکر واگرا این است که: ما انسان ها به صورت طبیعی به همگرایی جهت گیری داریم؛ و برای واگرا فکر کردن، باید بکوشیم بر این میل ذاتی غلبه کنیم. به عبارت دیگر بسیاری از ما روی نخستین پاسخی که به ذهنمان می رسد متوقف می شویم و تا اشتباه بودن مطلق آن ثابت نشود، روی همان پاسخ یا پاسخهای نزدیک به آن باقی می مانیم. این در حالی است که همگی می دانیم نخستین پاسخ الزاما بهترین نیست.
البته طبیعی است که تاکید بر اهمیت تفکر واگرا به معنای نادرست بودن یا غیرمفید بودن تفکر همگرا نیست؛ بلکه به دلیل سوگیری بیشتر ذهن ما به سمت تفکر همگرا، لازم است کمی به سمت دیگر ماجرا هم توجه داشته باشیم.
در نهایت پس از اینکه تفکر واگرا، دهها راهکار پیش روی ما قرار میدهد باید بهترین آنها را انتخاب کرده و سپس با تفکری متمرکز و همگرا، به اصلاح، تعدیل، توسعه و اجرای آن فکر کنیم.
اندکی تامل: چه تمرین (یا تمرینهای) دیگری را خواندهاید یا شنیدهاید یا خودتان میتوانید پیشنهاد کنید که موجب توسعه تفکر واگرا شود؟
به نظر شما در روابط عاطفی، توجه نکردن به الگوی تفکر واگرا چه مشکلات و تبعات نامطلوبی میتواند به همراه داشته باشد؟ شما می توانید برای ایجاد تنوع در زندگی خود راه حل هایی پیدا کنید. لطفاً سناریوی ذهنی طراحی کنید و مثال بزنید.
بازاریابی محتوا و ارتباط آن با تفکر واگرا و تفکر غیر خطی
در این مطلب میخواهم در مورد اهمیت تفکر واگرا و تفکر غیر خطی در تخصصهای بازاریابی محتوا و استراتژی محتوا حرف بزنم. هردوی اینها را میتوان زیر مجموعهای از دیجیتال مارکتینگ در نظر گرفت.
پس این مطلب در ستایش تفکر غیر خطی و تفکر واگرا نوشته شده است؛ اما به هیچ وجه اهمیت تفکر خطی و تفکر همگرا را زیر سوال نمیبرد. زیرا طبیعت تخصصها و مشاغل مختلف، تنوع شیوههای تفکر را میطلبد.
بریم و مطلب این هفته را مطالعه کنیم.
تفکر همگرا و تفکر واگرا
ما در تفکر همگرا بر روی یک ایده یا نظر یا راه حل قفل میشویم. یعنی نمیتوانیم یا نمیخواهیم به راه حلهای دیگر حتی فکر کنیم. این موضوع شاید برای سنجش شاخصهای کلیدی عملکرد یک متخصص محتوا، در مبنا قرار دادن رتبه الکسا نمود پیدا کند. مدیر شما از جایی شنیده است که رتبه الکسا هرچه کمتر باشد بهتر است و اینکه شنیده است یکی از شاخصهای ابتدایی برای پیشرفت وبسایت، رتبه الکسا است.
او بر روی شاخص رتبه اکسا گیر کرده و نمیتواند شاخصهای بهتری مانند رتبه مطالب وبسایت در کلمات کلیدی مختلف و نرخ تبدیل وبسایت را بسنجد. پس به زبان ساده او به دام تفکر همگرا افتاده است. اما تفکر واگرا چیست؟
تفکر واگرا در نقطه مقابل تفکر همگرا قرار دارد. بسیاری از محققان مانند ورنر راینارتز، تفکر واگرا را موازی با خلاقیت میدانند. اینکه برای انجام کاری یا حل مشکلی، چندین راه پیشنهاد دهیم. اینکه برای رفتن به پیک نیک فقط یک یا دو انتخاب در ذهن ما جرقه نزند. بلکه چندین و چند مکان و فعالیت را برای گذراندن تعطیلات خود مدنظر داشته باشیم.
همه ما به طور پیش فرض (تنظیمات کارخانه) تفکر همگرا را در وجود خود داریم. این تفکر واگرا است تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا که برای شکوفایی نیاز به تمرین و مراقبت دارد.
مطابق انتظار، تفکر واگرا برای مشاغلی مانند نویسندگی، کارشناس محتوا، استراتژیست محتوا و کپی رایترها الزامی است. آنها باید هر لحظه راهها و کَلَکهای مختلفی برای موفقیت سازمان محتوایی تحت نظر خود در چنته داشته باشند تا تمایز ایجاد کرده و در این اقیانوس پرخون و پر از رقابت، ارزش آفرینی کنند و جایی برای خود دست و پا کنند.
تفکر خطی و منطقی بودن
بسیاری از ما، صفت “منطقی بودن” را صفت مثبتی تلقی میکنیم. به این دلیل که فکر میکنیم انسانی با تفکر منطقی، هیچ وقت کاری برخلاف انتظار و بدون در نظر گرفتن جوانب مختلف آن، به انجام نمیرساند. اما ویژگی مهم این نوع تفکر، قابل پیش بینی بودن رفتارهاست. به طوری که شاید این افراد اولین افرادی باشند که ذهن آنها به راحتی برای شبیه سازی ربات و یادگیری ماشین، قابل کد نویسی باشد!
زیرا آنها در مقابل محرکهای مشخص، رفتارهای مشخصی بروز میدهند. خبر بد اینکه اغلب سیستمهای آموزش و پرورش در جهان، تفکر همگرا و در کنار آن تفکر کاملا منطقی تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا را رواج و آموزش میدهند. در این سیستمهای تعلیم و تربیت، هرکس تفکر منطقی و آموزههای آن را دقیقتر انجام دهد، به نمرات و مدارج بالاتری دست مییابد.
ما در حل مسئله با تفکر خطی (منطقی)، توالی فعالیتها را داریم. یعنی مسئله را میشکنیم و به جزءهای کوچکتر تقسیم میکنیم. در ادامه برای آن گامهای حل مسئله طراحی میکنیم. با حل کردن هر گام به گام بعدی وارد میشویم و در نهایت مسئله را حل میکنیم. در این روش گام کنونی را نمیتوانید سپری کنید مگر با حل کردن گام قبلی.
یعنی در این نوع تفکر اگر a=1 باشد و b هم برابر ۱ باشد؛ آنگاه a=b خواهد بود.
تفکر غیر خطی یا خلاق بودن
تفکر غیر خطی در مقابل تفکر خطی قرار میگیرد. یعنی حل مسئله بوسیله تفکر غیر خطی، یک نقطه شروع ندارد. بلکه چندین راه حل مطرح شده و بهترین راه حل انتخاب میگردد. سپس در ادامه مسیر نیز ممکن است کارها به شیوهای که راحتتر است و با شیوههای جدیدتر ادامه یابد. این یعنی یک راه راست و یک مسیر مشخص تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا برای حل مسئله وجود ندارد.
پس فهمیدیم که فکر غیر خطی کاری با حل گام به گام ندارد. کسانی که از مهارت تفکر غیر خطی برخوردارند، در شرایط متفاوت راه حلهای متناسب با شرایط جدید ارائه میدهند. به همین دلیل افراد با تفکر غیر خطی، در مقابل مشکلات و سختیها یا شرایط عدم قطعیت، سریعتر سازگار میشوند.
آنها تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا خیلی زود ابزارهای فکری و شناختی خود را با شرایط جدید کالیبره میکنند و خود را با وضعیت جدید هماهنگ میکنند. یعنی زودتر از بقیه با قوهای سیاه و کبود و تغییرات شدید در زمینههای مختلف سازگار میشوند. قابل انتظار است که هرکس زودتر و بهتر با شرایط جدید سازگار شود، هم از یک شکست بزرگ میرهد؛ هم اینکه نقطه شروع جدیدی برای موفقیت و شکوفایی بیشتر و پیشی گرفتن از رقبا پیدا میکند.
اما افراد با تفکر منطقی، در شرایط سخت خیلی زود به روغن سوزی میافتند و از رده خارج میشوند.
حال آیا میتوانید متخصص رشتهای را تصور کنید که تفکر منطقی و همگرا دارد در حالی که زمینه تخصصی او سالانه یا حتی هر ۶ ماه تغییر میکند؟؟
بازاریابی محتوا و بهینه سازی موتورهای جستجو (سئو)+ دیجیتال مارکتینگ دقیقا از همین حوزهها هستند.
بازاریابی محتوا ، تفکر غیر خطی و تفکر واگرا
بازاریابی محتوا و در حالت کلیتر دیجیتال مارکتینگ از آن دسته از تخصصهایی است که دائما در حال تغییر است. متخصصان این حوزهها باید به صورت همیشگی کتابها، مقالات و وبلاگهای این حوزه را دنبال کنند و دانش خود را به روز نگه دارند.
اما تفکر غیر خطی چه رابطهای با بازاریابی محتوا و سئو و به طور کلی با دیجیتال مارکتینگ دارد؟ میدانید چه عواملی بر روی موفقیت یا شکست یک وبسایت اثرگذار هستند؟ چه عواملی وجود دارند که یک وبسایت بعد از گذشت ۲ سال در برخی کلمات کلیدی به نتایج اول گوگل میرسد؛ اما یک وبسایت مشابه و با حوزه مشابه با قبلی هرچه زور میزند حتی به صفحه اول هم نمیرسد؟
جهان ما پر است از پدیدههایی که غیر خطی رفتار میکنند. یکی از اینها فرآیندهای موفقیت و شکست است. موفقیت یا شکست در درس و دانشگاه، در رقابتهای ورزشی، در یادگیری زبان خارجی، در ازدواج، در مدیریت یک وبسایت یا حتی در کل زندگی. همه اینها پدیدههایی پیچیده با رفتارهایی بسیار غیر خطی هستند.
عوامل زیادی بر روی رتبهبندی یک وبسایت در موتورهای جستجو موثر هستند. بعضی از این عوامل به خود ما بستگی دارند و برخی هم به رقیبان ما بستگی دارند. یعنی بعضی چیزها دست ما نیست. ما فقط میتوانیم هر روز نهایت سعی خود را بکنیم و منتظر اشتباه رقیب بمانیم. همین!
در این مسیر، تفکر غیر خطی و تفکر واگرا به ما کمک میکنند تا سختیهای مسیر را هموار کنیم و مشکلات آن را راحتتر بشناسیم و دقیقتر آنها را تحلیل کنیم. بدین ترتیب زودتر با شرایط سازگار شده و نتایج بهتری نسبت به رقبا خواهیم گرفت.
رفتار غیرخطی موتورهای جستجو
مثال جالبی از غیر خطی بودن، رفتار وبسایت در هنگام رسیدن به رتبههای بالای موتورهای جستجو است. تصور کنید برای رسیدن به رتبه ۱۱ (نتیجه اول در صفحه دوم) در گوگل، به X واحد تلاش نیازمندید. شما از اینجا به بعد برای رسیدن به صفحه اول و باقی ماندن در آن به ۲X واحد تلاش نیاز دارید. غیر خطی بودن یعنی همین.
در سئو و بازاریابی محتوا هیچ دلیلی نیست که ۱+۱ برابر ۲ شود. برعکس دقیقا اینجا جایی است که با تلاش بیشتر و اتخاذ راههای مبتکرانه میتوانید کاری کنید که ۱+۱ برابر ۱۰ شود. یعنی وبسایت شما شکوفایی بزرگی را تجربه کند.
در غیر خطی بودن رفتار موتورهای جستجو همن بس که ۷۰% کاربران فقط روی سه نتیجه اول کلیک میکنند. بیش از ۹۰% کاربران نیز در صفحه اول موتور جستجو به دنبال راه حل مشکل یا سوال خود میگردند.
تقویت تفکر غیر خطی هم همانند تفکر واگرا، نیاز به تمرین و مراقبت دارد. زیرا مغز ما به سمت تفکر همگرا و تفکر خطی تمایل شدیدی دارد. ما همانند رباتها در داخل مدرسه برای داشتن تفکر همگرا و تفکر خطی، برنامه نویسی و تنظیم شدهایم. برهم زدن این تابو (تنظیمات کارخانه) درد دارد. اما پاداش آن شیرین خواهد بود.
پاداشی به بزرگی ارزش آفرینی و ایجاد تمایز و کسب یک مزیت رقابتی درخشان…
آیا هرآنچه را نتوانیم به عدد و رقم بیان کنیم، نمیتوانیم مدیریت کنیم؟
عبارت “اگر نتوانی چیزی را اندازه بگیری، نمیتوانی مدیریتش کنی!” خطرناک است چون مردم فکر میکنند عبارت درستی است. مهم بودن چیزی قطعا به قابل شمارش بودن آن ربطی ندارد. میگویند اینشتین گفته ” هرچیزی که قابل شمارش باشد، لزوما مهم نیست و هرچیزی هم که مهم باشد لزوما قابل شمارش نیست”.
بسیاری از ما در استراتژی بازاریابی محتوا برای وبسایت و پروژههای محتوایی خود آنقدر غرق سنجش شاخصهای کلیدی عملکرد و کشیدن نمودار پیشرفت و پسرفت برای آن میشویم که در ذهن ما جایی برای تفکر واگرا و خلاقیت و تفکر غیر خطی نمیماند.
پس به یاد داشته باشیم که:
- با دوبرابر کردن تلاش برای سئو وبسایت، لزوما رتبه وبسایت ما در گوگل دو برابر بهتر نمیشود.
- لزوما با دوبرابر کرده تعداد محتواهای وبسایت، رتبه و جایگاه ما دوبرابر بهتر نمیشود.
- با دوبرابر کردن دنبال کنندگان ما در شبکههای اجتماعی، موفقیت مالی و وضعیت بازاریابی محتوای وبسایت ما دوبرابر بهتر نمیشود.
رفتار وبسایت و موفقیت آن تابعی از چند صد عامل بوده و شاید بیش از ۳۰ درصد آن به رقیبان ما بستگی دارد.
مسیر دیجیتال مارکتینگ مسیری است که باید آهسته و پیوسته طی شود. باید آرام و با وقار و با صلابت جلو برویم و نیم نگاهی هم به قله داشته باشیم.
از این کتابها هم استفاده کردم
کتاب “بهترین قصه گو برنده است”-نوشته آنت سیمونز-ترجمه زهرا باختری-چاپ هشتم-نشر اطراف
کتاب “بازاریابی محتوا”-نوشته جو پولیتزی-ترجمه سجاد خزائی و مریم نجفی-انتشارات نسل روشن
تصمیم گیری- درس ۶: تفکر واگرا و تفکر همگرا
گفتیم: خیلی دنبال تفریح و محلهای تفریحی نیستیم. میخوایم توی هتل استراحت کنیم.
گفت: کیش به نظرم بهترین هتلها رو برای این کار داره.
گفتیم: الان یه مقدار گرمه اونجا.
گفت: اتفاقاً کیش الان توی هتلهای اصلیش، سیستمهای سرمایش خوبی گذاشتهاند.
گفتیم: اگر نخواهیم کیش بریم، پیشنهاد بعدیت کجاست؟
گفت: به نظرم کیش تنها گزینه خوبه. اگه نمیخواین مسافرت برین چرا بهانه میارین!
مثال بالا، اگر چه با کمی اغراق همراه بود، اما احتمالاً در ذهن همهی ما، خاطرات مشابهی را زنده میکند. انسانهایی که اگر یک پاسخ به ذهنشان برسد، دیگر نمیتوانند به پاسخ دیگری فکر کنند. مهم نیست که سوال چیست. به مقصد مسافرت فکر میکنیم یا به غذای امروز. به روش تامین مالی شرکت فکر میکنیم یا برنامه مناسب تبلیغات. مهم این است که نخستین پاسخ، برای خیلی از ما آخرین پاسخ میشود. به این نوع تفکر، تفکر همگرا یا Convergent Thinking میگویند. طبیعی است که متضاد این شیوه تفکر را تفکر واگرا یا Divergent Thinking بنامند.
اگر چه نشانهها و مفهوم تفکر واگرا یا تفکر همگرا قرنهاست به شکلهای مختلف در ادبیات تحلیلی انسانها دیده میشود، اما حدود ۵۰ سال پیش بود که تفکر واگرا و تفکر همگرا به عنوان واژههایی علمی و تخصصی به حوزه ادبیات روانشناسی و بعدها مدیریت اضافه شدند.
جوی گیلفورد در سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ در مورد هوش و ساختار هوش مطالعه میکرد و مقالات و تحقیقات متعددی در این زمینه منتشر کرد. اصطلاح تفکر واگرا و تفکر همگرا پس از کتاب او تحت عنوان «The Nature of Human Intelligence» به ادبیات عمومی وارد شد و رواج پیدا کرد.
جالب اینجاست که نشریه Harvard Business Review در یکی از مقالات خود تحت عنوان تکنولوژی اندازه گیری خلاقیت، توضیح میدهد که با وجود رایج شدن این بحثها، هنوز هم تفکر واگرا و خلاقیت در حل عملی مسائل رواج بسیار کمی دارد و سوگیری ذهنی عمدهی ما به سمت تفکر تحلیلی و همگراست.
اجازه دهید که به شکل کاربردیتر به این دو نوع تفکر نگاه کنیم:
البته طبیعی است که تاکید بر اهمیت تفکر واگرا به معنای نادرست بودن یا غیرمفید بودن تفکر همگرا نیست. بلکه به دلیل سوگیری بیشتر ذهن ما به سمت تفکر همگرا، لازم است کمی به سمت دیگر ماجرا هم توجه داشته باشیم.
در نهایت پس از اینکه تفکر واگرا، دهها راهکار پیش روی ما قرار میدهد باید بهترین آنها را انتخاب کرده و سپس با تفکری متمرکز و همگرا، به اصلاح، تفکر همگرا در برابر تفکر واگرا تعدیل، توسعه و اجرای آن فکر کنیم.
تمرین:
۱- چه تمرین (یا تمرینهای) دیگری را خواندهاید یا شنیدهاید یا خودتان میتوانید پیشنهاد کنید که موجب توسعه تفکر واگرا شود؟
۲- به نظر شما، در روابط عاطفی، توجه نکردن به الگوی تفکر واگرا، چه مشکلات و تبعات نامطلوبی میتواند به همراه داشته باشد؟ لطفاً سناریوی ذهنی طراحی کنید و مثال بزنید.
دیدگاه شما